من مسلمانم...
منم که رسیدن پیامبرم را حضرت نوح و ابراهیم(ع) و موسی(ع) و عیسی(ع) مژده داده بودند...
زیرا که پیامبر مهر بود... رحمة للعالمین بود...
خدا انسان را آفرید تا عاشقش شود... با فرستادن محمد(ص) عشقش را تمام و کمال فرستاد و با دستان پرمهر علی(ع) مردم را به سمت این عشق راهنمایی کرد...
عشق او مهر است،صلح است، نور است...
چه کسی از نور فرار می کند؟!چه کسی از عشق متنفر است؟!چه کسی از صلح بیزار است؟!
و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین
and we have not sent you but as a mercy to the worlds
من پاسبان عشقم...
من مصداق اشدّا علی الکفار و رحما بینهم هستم...
بمیرد خفاشی که تاب دیدن کورسویی از نور را ندارد...
مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ
Muhammad is the Apostle of Allah, and those with him are firm of heart against the unbelievers, compassionate among themselves
من عاشقم...
من از نفرت متنفر و عاشق عشقم...
من عاشق صلحم... من از نفرت انگیزان متنفرم... من از کسانی که می خواهند دایره ی عشق را کوچک و نابود کنند متنفرم...از کسانی که می خواهند جلوی عشق پرده بکشند و آن را پنهان کنند...من از کسانی که می خواهند نور خدا را با دهانشان خاموش کنند بیزارم...
یُرِیدُونَ أَن یُطْفِؤُواْ نُورَ اللّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَیَأْبَى اللّهُ إِلاَّ أَن یُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ
They desire to put out the light of Allah with their mouths, and Allah will not consent save to perfect His light, though the unbelievers are averse
من شیعه ام...
امام من است که دست های پر مهرش را بر سر جهان می کشد و آن را نوازش می کند... نسیم مهر او به هر کسی کم یا زیاد می رسد...
امام من است که وقتی بیاید دست و پای جنگ طلبان و نفرت انگیزان و قاتلان صلح بسته می شود...
من مسلمانم...
در زمانی که همه روی پنجه پاهایشان می ایستند تا قدشان بلند شود،من رو بروی گل سرخ عشق سر روی خاک می سایم تا سرم به فلک برسد...
فَإِنَّ العِزَّةَ لِلّهِ جَمِیعًا
surely all honor is for Allah
من ریحانه ام...
زمانی که دختر داشتن ننگ بود، پدرم محمد (ص) مرا ریحانه بهشتی نامید و در این زمانی که ارزش دختر به ظاهرش است، من در زیر سایه ی غیرت پدرم علی(ع) و هر روز با گرمی نگاه خدا،عاشق تر از دیروز زندگی را سپری می کنم.
من مسلمانم...
قبله ام یک گل سرخ
جا نمازم چشمه،مهرم نور...
دشت،سجاده ی من...
من وضو با تپش پنجره ها می گیرم...
در نمازم جریان دارد ماه...جریان دارد طیف...سنگ از پشت نمازم پیداست...
همه ذرات نمازم متبلور شده است...